روزى که پس از هشتصد سال قصد بازسازى صحن مبارک را داشتند، با پیکر سالم
و سیماى نورانى این عارف بالله مواجه شدند.
روزى که پس از هشتصد سال قصد بازسازى صحن مبارک را داشتند، با پیکر سالم
و سیماى نورانى این عارف بالله مواجه شدند.
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین(ع) با جمعی حضور دارند .
حضرت(ع) فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. دوباره فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر را خواند :
کسی که امام زمان(عج) به عیادتش آمد
در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، آقا با آقای بهاءالدینی(ره) ارتباطی
نداشتند. آقای فاطمینیا رابط آشنایی شدند و رابطه آقا و آقای بهاءالدینی خیلی نزدیک
شد. بعد از رهبری مقام معظم رهبری، آقای بهاءالدینی کسالتی پیدا کرده بودند و بیمارستان
هم نمیرفتند .آقای خامنهای به آقای فاطمینیا گفته بودند که به آقای بهاءالدینی بفرمایید
که حتماً دکتر بروند.
بالاخره به آقای بهاءالدینی گفتند که آقا گفتند شما حتماً بیمارستان بروید.
خلاصه به خاطر دستور آقا، ایشان میآیند تهران بیمارستان خاتم و مدتی بستری می شوند برای معالجه .
این را آقای صدیقی میگفت، میگفت من رفتم عیادتشان و به آقای بهاءالدینی گفتم آقا حالتان بعد از عمل چه طور است؟
آیت الله بهاءالدینی گفتند: الحمد لله! الحمد لله! ما به حرف این سید(آیت الله خامنهای) گوش کردیم، آمدیم بیمارستان، آقا (امام زمان) آمد ملاقات ما.
آیت الله سید احمد نجفی نقل می نمایند : در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد. از قبل می دانست و به من هم می گفت. من به ایشان عرض کردم شما از کجا این مسایل را می دانید؟ ایشان قضیه ای را نقل کردند که: ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم. هر روز به محضر ایشان می رفتیم و استفاده می کردیم. یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا روح الله خمینی (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند و می خواهند با شما ملاقات کنند.
مرحوم ملا محمود عراقی(ره) می فرماید: سال 1273، که سال سوم مجاورتم در نجف اشرف بود، شبی در خواب دیدم که از در قبله صحن مطهر وارد شدم و ازدحام زیادی در آن جا بود. از شخصی پرسیدم: علت این اجتماع چیست؟
مرحوم آیت الله العظمی اراکی می فرمودند:
مرحوم آخوند ملا محمد کبیر، قطعه زمینی در اطراف سلطان آباد اراک داشتند که در آن، زراعت می کرد و نان سال اهل و عیال خود را از آن زمین به دست می آورد.
استاد فاطمی نیا فرمودند: یک نفر گفته بود: من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضاً بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می دادیم. یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد.
شیخ محمد طاهر نجفی سالها خادم مسجد کوفه بود و با خانواده خود در همان جا منزل داشت و اکثر اهل علم نجف که به آن جا مشرف می شدند، او را می شناسند و تاکنون چیزی جز حسن و صلاح از او نقل نکرده اند و ایشان از هر دو چشم نابینا اشد . او می گفت:
شیخ مرتضی انصاری(ره) که از بزرگان علمای شیعه است و اساتید فقه و اصول و مراجع عظام برای فتوا دادن ناچار به تمسک به اقوال و استدلال های این ابر مرد عالم فقه و اصول هستند و همچنین کتاب «مکاسب» و «رسائل» ایشان سال هاست جزء کتب درسی سطح عالی حوزه است داستان عجیب در مورد ایشان در شب عاشورا را این گونه نقل کرده اند: